نامه دردمندانه نوه شهيد به مسئولان

سیاسی - تحلیل اخبار روز

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

نامه دردمندانه نوه شهيد به مسئولان

 

خواست من این است که در خبرگزاری کردپیام مشکلات ما را نشرکنید تا مسئولان و مردم از وضعیت بیماری مادرم و پدرم باخبرشوند.

به گزارش کوردپیام، نوه شهید، دلنوشته خود که کوله باری از مشکلات زندگیشان بود خطاب به مسئولان به شرح ذیل در اختیار کوردپیام قرار داد تا شاید دریچه ای باشد برای روشنایی...

بسمه تعالی

مسئول محترم خبرگزاری کردپیام پیرانشهر

احتراما اینجانب اسراء آزاده ساکن پیرانشهر و دانش آموز کلاس پنجم ابتدائی و نوه شهید معظم به استحضار عالی می رساند که در شدیدترین مشکلات و بحران اقتصادی و مالی قرار داریم که مربوط به چندین سال است؛ من الان 11 سال دارم و خانواده ام در گردابی از مشکلات غرق شده اند و همین امر باعث شده که کمتر وارد اجتماع شوم.

  مشکلات به شرح زیر است: پدرم به مدت 30 سال است بخاطر انفجار خمپاره رژیم بعثی در اطراف روستای لاون توابع پیرانشهر دچار موج گرفتگی شده است و در ضمن موج گرفتگی دچار افسردگی مزمن هم گردیده است و چند بار هم اقدام به خودکشی کرده است که در اورژانس بیمارستان بعد از شستشوی معده او از مرگ حتمی نجات یافته است.

پدرم پارسال اوایل نوروز جهت رفع مشکلات به استانداری مراجعه کرده و درخواست ملاقات حضوری با شخص استاندار را کرده است. ولی مسئولان دفتر استانداری، ملاقات پدرم با اقای استاندار را ندادند که به دلیل بیماری اعصاب و مشکلات شدید خانواده پدرم در دفتر استاندار ناامید شد و اقدام به خودکشی نموده که از طریق انتظامات استانداری و با هماهنگی اورژانس 115 به بیمارستان طالقانی منتقل گردید و بعد از شستشوی معده از مرگ او جلوگیری شد و سه روز در ان بیمارستان بستری شد تا وضعیتش بهتر و بعد مرخص شود.

پدرم یکبار در مرکز بیمارستان رازی ارومیه به مدت یک ماه بستری شد و 6 جلسه به او شوک زدند تا از افکار خودکشی بپرهیزد .

اما مشکلات مادرم: مادرم دختر شهید معظم هستند پدر او در سال 64 یا 65 درمناطق سردشت شهید شده است مادرم هنگام تولد من دچاراختلال بعد از زایمان شد اختلال او به حدی شدید شد که اگر پدرم به موقع نمیرسید خودسوزی میکرد.

بعدازآن مادرم به بیمارستان روانپزشکی منتقل شد و یک ماه چند روزی بستری شد اگرپدرم درآن زمان سرنمیرسید فاجعه ی انسانی بروز میکرد و مادرم بوسیله ی نفت و ریختن بر روی لباسها به زندگی پایان میداد.

بوسیله ی چندبسته قرص هم اقدام به خودکشی کرد. که در اورژانس پیرانشهر از مرگ او جلوگیری گردید الان هم هربار که ما مطلع میشویم که مادرم افکارخودکشی دارد زندگی روی تلخ را به ما نشان میدهد من و پدرم از بیرون رفتن محدودیت  داریم و محدودیت با به خاطرافکارخودکشی مادرم است وپ درم بخاطرمادرم دست ازهمه چیزکشیده و بشدت مراقب مادرم است بنیاد شهید پیرانشهر_سردشت و استان  در جریان  وضع ما هستند و لازم است ازمددکار و رئیس بنیاد شهید پیرانشهر و مددکاران بنیاد شهید استان و رئیس و مددکاران بنیاد شهید بخاطر روابط دوستانه و همدردی و مشاوره های بموقع تشکرکنم.

  مادرم تا الان چهارباربستری شده است و سه بار در ارومیه ویک بار در بیمارستان روزبه تهران تحت نظر روانپزشکان بوده است زندگی بسیارسخت و پر عذابی دارم از امکانات اولیه به دلیل فقرمحروم هستم موقعی که به پدرم نگاه میکنم از روی صورتش معلوم است که هزاران بار آرزوی مرگ میکند من فکر کنم هیچ پدری مثل پدرمن سختی نکشیده است.

پدرم با این اوضاع دگرگون شده شبها تا پاسی ازشب بیدار است وبا خود و مشکلات مالی و جانبازی و مادرم خلوت میکند آخرین بار مشخص گردید که مادرم ضمن افسردگی مزمن دارای اختلال دو قطبی می باشد پدرم به تهران مراجعه تا حداقل ازبارفشا رروحی و روانی ما کاسته شود.

درمجلس شورای اسلامی پنج نماینده با نامه ای به آقا شهیدی معادن رئیس جمهورسازمان شهید مکاتبه و از وی تقاضای برقراری مستمری برای پدرم کرده اند ولی تا الان این امر میسر نشده است سپاه پاسداران و نیروی انتظامی هم جانبازی پدرم را با تحقیقات و بررسی های لازم تائید کرده اند که لازم است از هر دو نیروی انتظامی و سپاه پاسداران به دلیل نوع برخورد خوب و همدردی تشکر و قدردانی کنم  مشکل پرونده ی جانبازی پدرم بدلیل نداشتن صورت صانحه همزمان می باشد ولی آن زمان پدرم تنها 10ساله بوده و آن زمان بدلیل بمباران رژیم بعثی عراق مردم ترس ورعب داشتند ولی به فکرجمع اوری مدارک نبوده و بیمارستان پیرانشهر آن زمان تنها درمانگاه سربازی بوده است.

بخاطرمشکلات مالی لازم است بگویم در رمضان امسال بمدت یک هفته ما توان خرید نان رانداشتیم بخاطرمشکلات شدید اقتصادی وانتشارآن درروزنامه جامعه کردستان خانواده ی ما برخود واجب  دانستند که ازخبرنگارعزیزآقای کاوان عزیزکه برای جامعه ی کردستان قلم میزنند تشکرکنم ازمدیرمسئول آن روزنامه وسردیبرمحترم آقای حوریان نیزتشکرکنم.

لازم است ازهمدردی ونوع کمک بشردوستانه ریاست محترم هلال احمرشهرستان سردشت نیز تشکر کنم او با سخاوت و با مهربانی با ما برخورد کرد و حتی مقداری از وسایل برای ما جهت کمک ارسال نمودند که جای تشکر و قدردانی میباشد برای حفظ سلامتی و طول عمر این عزیزان از خداوند منان آرزوی سلامتی و طول عمربا عزت میطلبم  ازشما بزرگوار هم زحمت کشیدید وبه درددل ما گوش کردید نهایت تشکررادارم.

خواست من این است که درخبرگزاری کردپیام مشکلات ما را نشرکنید تامسئولان و مردم از وضعیت بیماری مادرم و پدرم باخبرشوند وحتی احتمال دارد اگربه این شیوه زندگی ما ادامه یابد احتمال دارد بخاطرنداشتن وسایل وامکانات اولیه مدرسه والدین من  نتوانند من را به مدرسه بفرستند ومن ازمدرسه محروم وترک تحصیل کنم.؟
 

 

انتهای پیام /



بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: